دانشآموز گرامی و همکار ارجمند به درگاه ما خوش آمدید! هدف این وبسایت بیان مطالب ادبی مربوط به دبیرستان (دوره اول) به سادهترین شکل و کوتاهترین بیان است. در این راه از مطالب کتاب درسی و دیگر مطالب آسانساز استفاده میشود.
بيشتر حافظپژوهان و حافظدوستان تقسیمبندی دو نوع معشوق زمینی و آسمانی را در شعر حافظ روا میدانند ؛ امّا گاه ابهام در برخی ابیات ، یافتن نوع معشوق را دشوار میسازد. بحثی که در اینجا مطرح میشود بیان چند شاخص است که شاید به کمک آنها بتوان در کلام حضرت حافظ ، نوع معشوق را دریافت.
1- تعدّد و تکثّر معشوق نمایانگر زمینی بودن اوست.
در عشق الهی اگر چه عاشقان بسیار باشند امّا معشوقه وحدت دارد؛هر چند به تعبیرهای مختلفی طرح و بیان گردد:
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت / کار چراغ خلوتیان باز درگرفت 86 [1]
ناظر روی تو صاحب نظرانند، آری / سرّ گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست 73
امّا در عشق زمینی گاه معشوقه وحید و گاه کثیر است . وقتی اشاره به یکی باشد ، شناخت آن میتواند محل بحث و نزاع قرار گیرد ؛ امّا وقتی معشوق بیش از یک نفر باشد ، زمینی بودن آن بدیهی است و جایی برای مناقشه باقی نمیماند، چرا که در عرفان اسلامی معشوق ازلی واحد است . حافظ هم مشرک نیست و تمایل به چند خدایی را در شعر او ندیدهایم. به نمونههایی از این معشوقگان بنگریم و قضاوت کنیم :
یکی از مصادیق ادب نفس، رعایت عفّت کلام و پرهیز از به کارگیری مطالب ناگفتنی، الفاظ ناروا و تعبیرات زشت و رکیک در کلام است و اگر ادب را اندازه نگاه داشتن و آزرم در مقابل دیگران معنی کنیم باز هم گویندهای که در سخن خویش حد و اندازه نگاه میدارد و هر اندیشه و کلام ناروایی را به لباس شعر و نثر ادبی ملبّس نمیکند، مؤدّب به حساب میآید.
با آن که خواجۀ شیراز پارهای از اعمال و بسیاری از اشخاص و مقامات را به سختی مورد طنز و انتقاد قرار میدهد؛ امّا به شیوۀ برخی گویندگان، نسبتهای نادرست بر آنان نمیبندد و نام چارپایان را بر آنان اطلاق نمیکند و مواردی چون بیت زیر در دیوانش شاذ و نادر است :
صوفی شهر بین که چون لقمۀ شبهه میخورد؟ / پاردمش دراز باد آن حیوان خوشعلف
مقدّمه و فصل 1
|
|
فصل 2 |
|
فصل 3
|
|
فصل 4 |
|
فصل 5
|
|
فصل 7 و نیایش |
+
مقدّمه و فصل 1
|
|
فصل 2 |
|
فصل 3
|
|
فصل 4 |
|
فصل 5
|
|
فصل 7 و نیایش |
درس1
ادبیات ، زبان هنری
پیش تر دانستیم که اگر بخواهیم تنها مقصود خود را بیان کنیم از " زبان " استفاده می کنیم ؛ ولی هر گاه بخواهیم مقصود خود را زیباتر بیان کنیم از ادبیّات بهره می گیریم. به همین دلیل ادبیّات را زبان هنری یا زبان برتر می نامند. در ادبیّات برای ایجاد زیبایی از آرایهها استفاده میکنند.
آرایه های ادبی : تشبیه ، تشخیص (جان بخشی ) ، تلمیح ، تضاد ، تکرار ، مراعات نظیر(شبکۀ معنایی) ، واجآرایی ، مبالغه ، کنایه ، جناس (با رمز موم کج)
تشبیه آن است که کسی یا چیزی را به کسی یا چیزی دیگر مانند کنیم ؛ مثال : تنش چون بید لرزان است .
جان بخشی آن است در عالَم خیال ، عناصر طبیعت یا اشیا یا جانوران مانند انسانها رفتار کنند ؛ مثال : تا نگرید ابر کی خندد چمن؟
مراعات نظیر آن است که در یک نوشته ( شعر یا نثر ) کلماتی آورده شود که از جهتی با هم مناسبت داشته باشند ، مثال :
جهان چون چشم و گوش و خال و ابروست / که هر چیزی به جای خویش نیکوست
درس2
انواع صفت و مضافٌ الیه
کلمه هایی مانند این ، آن ، همین و همان وقتی قبل از اسم بیایند ، صفت اشاره هستند؛ مثال : این مر د – همان کتاب
عددی که همراه اسم بیاید ، صفت شمارشی است ؛ مثال : چهار مدرسه - ششمین کلاس
درس 10
تلمیح
تلمیح آن است که شاعر یا نویسنده ای به آیه ، حدیث ، داستان ، یا یک رویدادتاریخی اشاره کند ، مانند مصراع "بر کمانش تیر آرش را نمیدیدند "که به داستان آرش کمانگیر اشاره می کند.
درس 11
ماضی استمراری ، ماضی مستمر
ماضی استمراری از کاری خبر می دهد که در گذشته انجام یافته و تکرار شده است ؛ مانند: مینوشتم ، میرفت ، میخوردید
طرز ساخت ماضی استمراری: می + ماضی ساده
ماضی مستمر (جاری) از جریان داشتن عملی در گذشته ، همراه کاری دیگر خبر میدهد ؛ مانند: داشتم مینوشتم ، داشت میرفت ، داشتید میخوردید
طرز ساخت ماضی مستمر: داشت + شناسه + ماضی استمراری

پیشگفتار آیا حافظ اندیشه و عقیدهای استوار و منسجم داشته است؟ با مطالعۀ دیوان حافظ همانقدر که از بیان اعجازگونۀ او غرق لذت میشویم ، با شنیدن پارهای از افکار متضاد او شگفتزده میگردیم و همانگونه که خود حافظ در مواجهه با زندگی ، جهان و هستی انسان غرق در حیرت میشود ما نیز در برابر این مجموعۀ اضداد ، سرگشته میشویم. |
|
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را 3 (توضیح1)
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی ، بوالعجب کاری ، پریشان عالمی 470
وجود ما معمایی است حافظ
که تحقیقش فسون است و فسانه 427
آیا این تناقض در آرا و اندیشه، ارزش شاعر ما را پایین آورده یا بالا میبرد؟ به سادگی نمیتوان قضاوت کرد بهویژه که شنوندگان و مخاطبان ایرانی شاعر نیز نوعاً همین دغدغهها را دارند و هنگام خواندن و شنیدن این اشعار با او همنوایی و همذاتپنداری میکنند. در این نوشته سعی بر است تا برخی از این چالشها مطرح و بررسی گردد.
درس 1
نظم و نثر – نوشتۀ زبانی و نوشتۀ ادبی
نظم و نثر: نوشتهای که به شعر باشد ، نظم نامیده می شود و نوشتۀ غیر شعر را نثر مینامند.
نوشتۀ زبانی: هرگاه بخواهیم فقط مقصود خود را بیان کنیم ، شیوۀ بیان ما زبانی است ؛ مثال : خورشید در صبح طلوع می کند.
نوشتۀ ادبی: هرگاه بخواهیم مفصود خود را زیباتر و تأثیر گذارتر بیان کنیم ، شیوۀ بیان ما ادبی است ؛ مثال : صبحگاهان خورشید به جهرۀ شهر لبخند می زند .
درس2
ارکان تشبیه
تشبیه آن است که چیزی را از لحاظ داشتن صفتی به چیز دیگری مانند کنیم . هر تشبیه چهار رکن دارد ، رکن اوّل) مشبّه )کلمه ای است که آن را تشبیه می کنیم . رکن دوم(مشبّهبه) کلمه ای است که رکن اوّل را به آن تشبیه می کنیم . رکن سوم(وجه شبه) شباهت رکن اوّل ودوم است ومعمولاً حذف می شود.رکن .چهارم(ادات تشبیه) کلماتی است که تشبیه را برقرار می سازد ( مانندِ ، مثلِ ، چون ، هم چون ، به سانِ و. . . )گاهی رکن چهارم هم حذف می شود.
درس 9
صفت بیانی
هرگاه بخواهیم برای اسمی توضیحی بیاوریم ؛ مثلاً رنگ ، اندازه ، جنس و . . . آن را بیان کنیم بعد از نقشنمای اضافه (کسره) از صفت بیانی استفاده میکنیم ، در این صورت یک گروه اسمی شامل هسته و صفت بیانی خواهیم داشت. درنمونههای زیر برای قلم(هسته) چند صفت بیانی آوردهایم . واژه های بعد از قلم،صفت بیانی هستند: قلمِ آبی - قلمِ بزرگ - قلمِ چوبی - قلمِ خوب - قلمِ زیبا - قلمِ شکسته
صفت بیانی معمولاً وابستۀ پسین است ؛یعنی بعد از هسته آورده میشود.
توضیح 1 : به گروه اسمی شامل هسته و صفت ، ترکیب وصفی میگویند.
توضیح 2 : اگر پس از هسته و نقشنمای اضافه ، کلمهای غیر صفت بیانی (اسم یاضمیر) بیاوریم، به آن کلمه مُضاف الیه میگویند. در این حال، مجموع هسته و مضافالیه را ترکیب اضافی میگویند؛
مثال: قلمِ معلم ( در این مثال قلم «هسته» ، معلّم «مضافٌالیه» و مجموع دو کلمۀ « قلمِ معلّم» ، ترکیب اضافی است. )
درس 10
جناس
جناس آن است که نویسنده یا شاعر ، کلماتی را بیاورد که دارای چند حرف هم جنس باشند، جناس انواعی دارد:
الف – جناس تام:تمام حروف و حركات دو كلمه مانند یکدیگر است ، امّا معنی آنها متفاوت .
مثال : بهرام که گور میگرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
ب - جناس ناقص حرکتی:دو کلمه فقط در حرکتها با هم فرق دارند
مثال: مَلِک را همین مُلک پیرایه بس/ که راضی نگردد به آزار کس
پ –جناس ناقص اختلافی : دو کلمه فقط در یک حرف با هم فرق دارند
مثال : ای هدهد صبا به سبا میفرستمت/ بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
ت -جناس ناقص افزایشی : یکی از کلمهها یک حرف بیشتر دارد
مثال : ای نام تو بهترین سرآغاز / بی نام تو نامه کی کنم باز
تعداد صفحات : 2

از ما بجز حکایت مهر و وفا مپرس